و منهم: شاهد محققان، و دلیل مریدان، ابوالحسن علی بن محمد الاصفهانی، رضی الله عنه
و نیز علی بن سهل گویند.
وی از کبار مشایخ بود. جنید را بدو مکاتبت لطیف است و عمرو بن عثمان به زیارت وی به اصفهان شد و وی صاحب ابوتراب بود وقرین جنید. مخصوص است وی به طریق ستوده اندر تصوف به رضا و ریاضت و محفوظ از فتن و آفت و زبانی نیکو اندر حقایق و معاملت و بیانی لطیف اندر دقایق و اشارت.
از وی می آید که گفت: «الحضور أفْضل من الیقین، لأن الْحضور وطنات و الیقین خطرات.» حضور به حق فاضل تر از یقین از حق؛ از آن که حضور اندر دل متوطن باشد و غفلت بر آن روا نباشد، و یقین خاطری بود که گه بیاید و گه بشود. پس حاضران اندر پیشگاه باشند و موقنان بر درگاه و اندر غیبت و حضور بابی مفرد بیاریم اندر این کتاب.
وی گفت، رحمةالله علیه: «منْ وقت آدم إلی قیام الساعة، الناس یقولون: القلْب، القلْب، و أنا أحب أن أری رجلا یصف أیْش الْقلْب، أوکیف القلْب، فلاأری.»
از وقت آدم علیه السلام باز، مردمان می گویند: دل، دل، و من دوست می دارم که مردی بینم که مرا بگوید که دل چیست و یا چگونه است، و نمی بینم. و عوام آن گوشت پاره را دل خوانند، و آن مر مجانین و صبیان را و اطفال و مغلوبان را باشد؛ اما بی دل باشند. پس دل چه باشد که ازدل به جز عبارت نمی شنویم؟ یعنی اگر عقل را دل خوانیم آن نه دل است، و اگر روح را دل گوییم آن نه دل است، و اگر علم را دل گوییم آن نه دل است. پس همه شواهد حق را قیام به دل و ازوی به جز عبارتی موجود نه.